رادمانرادمان، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

نفس مامان

رادمانم مرد شدی دیگه مامانی

1392/4/18 14:08
نویسنده : faran
197 بازدید
اشتراک گذاری

پسر مامان 11 تیرماه رفتیم برا جراحیت

مامانی من بیرون بودم بابا دستاتو گرفته بود و زندایی بابا پاهاتو منم بیرون بودم اصلا تحمل نداشتم که ببینمت وای مامان کاش میمردم و نمیدیدم گریه هاتو انقدر گریه میکردی و منم پشت در گریه میکردم که چن بار کم مونده بود از حال برم مامان دستام سست شده بود تمام کسایی که اونجا بودن هی بهم شکلات میدادن که از حال نرم چه معصومانه گریه میکردی مامان فدای اون اشکات عزیز دلممم

آخراش اقای دکتر صدام کرد که تو گوشت لالالیی بخونم که اروم شی همچین نگام میکردی که دلم آتیش میگرفت انگار میگفتی مامان بگو ولم کنن وای پسرم الهی که نبینم غصه هاتو نبینم نبینم دردو بلاتو فدات شم

تا صبح بیتابی کرددی ولی الان خوب خوبی عزیزم خدا رو شکررر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

nira
20 تیر 92 19:35
الهی طفلکم ، واقعا سخته من که تحمل واکسنشو هم ندارم

همیشه خندون باشی پسر[

مرسی خاله نازنین
سپیده
21 تیر 92 17:04
الهی فدای پسر کوچولوم بشم که درد کشید.ولی حالا شدی یه مرد واسه خودت.مبارک عزیزم فرانک جون فدای دلت بشم من
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس مامان می باشد